کلی مناسبت تاریخ گذشته
سلام سلام دوستای خوب و مهربون
کلی حرف و خبر دارم که نمیدونم از کجاش بگم براتون
خوب به ترتیب تاریخ ، مناسبت ها رو میگم:
یک شنبه 13 امرداد من یک سال و یک ماه و یک هفته و یک روزه شدم.
مامان به جای کیک یه مدل شیرینی درست کرد برام ایناهاش
اووو از اون همه این رو برای من گذاشتین؟؟
من که زیاد خوشم نیومد ولی آویسا عاشقش بود و همش رو خودش خورد!
20 امرداد عروسی دخمل عمه ام مرضیه بود
تا جایی که تونستم آتیش سوزوندم. بیشتر توی قسمت مردونه بودم اینم عکس هایی که بابایی ازم گرفته:
یه لحظه ننشستم و همش در راه راه رفتن و کنجکاوی کردن بودم
یه کم رفتیم توی محوطه بیرون
هی آقاهه این چیه دستت گرفتی؟؟
بذار ببینم ... چه گل های خوشگلی
22 امرداد تولد یکسالگی دوست خوبم هانیه بود.
هانیه جونم ببخش که تاخیر داریم
تولدت مبارک امیدواریم سلامت و خوشبخت کنار خانواده مهربونت زندگی کنی
رفتم پارک واست گل بچینم
ببخش که از توی پارک واست گل چیدم اگه این بابایی یارانه ام رو میداد به خودم مجبور نبودم برات از توی پارک گل بچینم!!!
23 امرداد هفتمین سالگرد ازدباج مامان و بابا بود. چون آویسا یادش رفت بگه من اینجا از طرف هر دومون به هردوشون! تبریک میگم.
خوب مناسبت ها تموم شد دیگه!
حرف زدنم پیشرفت کرده ولی فقط هر موقع دوست داشته باشم و دلم بخواد حرف میزنم! (فرهنگ لغات)
یه مقدار شیطنت خونم زده بالا! گاهی آویسا رو میزنم!!! وقتی مامان اخم میکنه و میگه آبجی رو بوس کن یا نازش کن میرم سمتش انقدر محکم نازش میکنم و میگم ناااا .. که بیچاره شاکی میشه میگه اینم که یه جور زدنه نمیخوام نازم کنی!!
خیلی خیلی سر به هوا تشریف دارم! اصلا مراقب قدم هام نیستم و دائم زمین میخورم و خودم رو زخم و زیلی میکنم!
اینم یه نمونه! پیشونیم رو ببینین روز عید فطر که رفته بودیم ددر زمین خوردم و اینجوری شدم!
به طور عجیب غریبی به یخ علاقه دارم! یعنی یکی از تنها شیوه هایی که مامان میتونه من رو چند دقیقه بنشونه اینه که چند تا یخ میذاره توی یک کاسه و میذاره جلوم میشینم شروع میکنم به خوردن و تا تموم میشه کاسه به دست جلوی فریزر ایستاده ام و میگم دَخ!
بعد که حسابی یخ خوردم میرم صورت یخ کرده ام رو میچسبونم به صورت مامان تا حسابی بوسه بارونم کنه و گرم بشم!
چند تا عکس متفرقه
آماده برای رفتن به مهمونی
یکی بیاد منو سوار تاب کنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
بدون شرح
وقتی شیطنت آویسا گل میکنه و کلاه لباسم رو به زور سرم میذاره!!!
خواب یک فرشته
کاکشی میشد میرفتم توی آب!!
و حسن ختام