آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

آوش کوچولو

اندر احوالات آوش یک ساله

1392/4/20 9:32
نویسنده : مامان پاتمه
2,121 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای خوبم

اول از همه حلول ماه مبارک رمضان رو به همه شما تبریک میگم. موقع دعاهاتون ما رو هم به خاطر بیارین.582316_wubpink.gif

 

و بعدشم اینکه گودر عزیز به رحمت خدا پیوست و ما در غمش سوگواریم این حادثه تلخ رو به همه تسلیت میگیم!!! 527919_bujcdvf48m9w69wp.gifما واقعا دلمون میخواد بدونیم هدف گوگل 375619_v6n95k.gif از این کار چی بوده؟؟؟؟263519_shakinghead.gif

باید یه لینکدونی عادی درست کنیم پس لطفا حتما موقع کامنت گذاشتن آدرستون رو برامون بذارین تا بتونیم لینک کنیم و بهتون سر بزنیم.599819_crying.gif

خوب از این حرف ها بگذریم و بریم سراغ آوش کوچولوی یک ساله.23212_(2).gif

قبل از تولدم مامان یه سری عکس گرفت به این منظور که چاپشون کنه و روز جشن به مهمونامون بدیماسمایلی های جینگیلی این چندتایی از اون عکس هاس:

 

 

 

 

 

 

 

 

ولی بعدش بابایی گفت اگه بذاریم توی جشن از خودشون به همراه آوش عکس بگیریم و بعد چاپ کنیم بهشون بدیم لطفش بیشتره. 51659_JC_cupidboy.gif این پیشنهاد به مذاق مامان خوش اومد ولی ترسش از این بود که من همکاری نکنم و عکس خوب با همه نگیرم!! 861419_looky.gifبه هر حال دل رو به دریا زد عکسهای تکی من رو چاپ نکرد من هم که توی جشن تولدم عاالی بودم و با همه عکس گرفتم 77169__fallinginlove__.gif بعدش اون عکس ها رو چاپ کردیم و به مهمونای عزیزمون دادیم که خیلی خیلی هم خوششون اومد. یادگاری خوبی شد.16069_give_heart.gif

 

 

 

 

توی هوای گرم تابستون عاشق دو تا چیز هستم یکی هندونه 798119_happytongue.gif

 

 

و یکی دیگه آب بازی!19482_eva.gif

توی حمام:

 

بیاین آب بازی کنیم خیلی حال میده!!

 

 

دیدین گفتم خیلی حال میده!!55342_(69).gif

 


 

و توی استخر به همراه آویسا

 

 


 

چند روز پیش خونه مامان جون شیرین بودیم عصرش دختر عموی مامان که توی یه شهر دور زندگی میکنند با نی نی نازشون اومدن اونجا 73819_f9p9q6rocg6q8ofw.gif

اینم عکس من و روشا کوچولو

- بذار تا مامانش حواسش نیست یه چنگ بهش بزنم!!!19482_eva.gif

 

 

روشا: چی داداش؟؟؟؟ ابرومنو میخوای چنگ بزنی؟؟ابرو

 

 

شبش با خاله و دایی جون هام رفتیم پارک.696317_Just_Cuz_13.gif اینجا سوار ماشین هادی شدم

 

یه مدت پیش بود یه روز آویسا جلوی تلوزیون دراز کشیده بود من رفتم نشستم رو کمرش و کلی هم بالا پایین پریدم و ذوق میکردم!867919_syellow1.gif مامان هم که دست به دوربین!!!56562_ghati1.gif

 

 

بعد از اونجایی که میگن گهی پشت به زین و گهی زین به پشتیول دیروز که من دراز کشیده بودم آویسا پرید رو پشت من و داد زد مامان دوربین رو بیار!!!!!489719_gigglesmile.gif

 

 

یه روز توی پارک89020_cool.gif

 

 

و یه شب توی حیاط خونه مامان بزرگم

 

 

 

2542_gholi_bye_bye.gif2542_gholi_bye_bye.gif2542_gholi_bye_bye.gif2542_gholi_bye_bye.gif

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوش کوچولو می باشد