آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

آوش کوچولو

چه جوری شد که من آوش شدم

1391/4/11 12:43
نویسنده : مامان پاتمه
8,794 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام.قلب

اولین سلام زمینی من توی وبلاگم رو پذیرا باشین. بغل

من داداش کوچولوی آویسا هستم و اسمم هم آوش هستش.عینک

بذارین براتون تعریف کنم که چرا رونمایی از اسم من طول کشید! راستش وقتی معلوم شد پسر هستم مامان و بابا چند تایی اسم انتخاب کردند مامان هم هی توی اینترنت دنبال معنی اسم ها میگشت و خلاصه درگیر بودن. هیپنوتیزمآوش یکی از اولین اسم هایی بود که به ذهنشون رسید. مامان اینترنت رو دنبال معنیش گشت و وقتی فهمید آوش و آویسا هم معنی هستند خیلی خوشش اومد و بابایی هم کلی استقبال کرد.از خود راضی

تصمیم بر این شد که من آوش بشم ولی مشکل اینجا بود که این اسم توی لیست ثبت احوال نبود!! نگرانخلاصه از همون روزها تلاش مامان و بابا شروع شد. مامان به سازمان ثبت احوال ایمیل زد و تقاضای تایید این اسم رو کرد و موفق شد تاییدیه بگیره از خود راضی پرینت برگه تاییدیه رو بابایی دو ماه پیش برد ثبت احوال تا دیگه بعد مشکلی پیش نیاد و اونام گفته بودن مشکلی نیست.

ولی از اونجایی که مامان من کلا آدم نگرانیه!!!نیشخند همش فکر میکرد که بالاخره موقع شناسنامه گرفتن یه مشکل پیش میاد واسه همین تصمیم گرفتن تا وقتی شناسنامه رو دستشون ندادن اینجا اسمم رو ننویسن تا کاملا مطمئن بشن! زبان

مدارک گرفتن شناسنامه رو توی بیمارستان از بابایی تحویل گرفتن و گفتن یک شنبه (11تیر) بریم برای تحویل شناسنامه.از خود راضی مامان به بابایی گفت مطمئنی نوشتن آوش؟ نکنه بنویسن آرش! نگرانکه بابا گفت نه حروفش رو دونه دونه نوشتن! دیگه بی سواد که نیستن!!!!!!!!!!!!!!!متفکر

خلاصه! 11 تیر بابا رفت ثبت احوال و با یک عدد شناسنامه آرش !! رو به رو شد!! آخگویا حدس بابا اشتباه بود و اونها خیلی هم با سواد نبودن! چشم

القصه!!!! قرار شد تا نیم ساعت بعدش تصحیح بشه که باز بعد از نیم ساعت به بابا گفته بودن این نام ثبت نشده و نمیشه شناسنامه صادر کرد!! آخ

اوففففففف!! سرتون رو درد نیارم خلاصه که کلی دردسر کشیدیم تا بالاخره من آوش شدم! گاوچران

شاید بعضی ها فکر کنن چرا آدم بخواد این همه دردسر بکشه و راحت یه اسم دیگه انتخاب نکنه! ولی خوب هر کسی برای انتخاب اسم فرزندش یه سری معیار داره! حالا اینجا نمیخوام بشینم معیارهای مامان و بابا رو شرح بدم ولی ....

به نظر اون ها این اسم برازنده منه و به دردسرش می ارزیدتشویق

ایشالا که خودمم بعدها ازش راضی باشم.خیال باطل

این روزها هر کس که میاد خونمون در مورد قیافه من یه نظری داره و اکثرا هم معتقدند من خیلی به آویسا شبیه هستم متفکردر همین راستا مامان عکس من رو گذاشته کنار عکس نوزادی آویسا شما خودتون مقایسه کنید.از خود راضی (عکس آویسا به دلیل اینکه اون روزها دوربین نداشتیم کیفیتش خیلی کمه!خجالت)

 

پی نوشت : برای آقای مستر بین!!! ابرو

یه آقایی به نام مستر بین توی وبلاگ آویسا کامنت گذاشتن و مثلا اسم منو لو دادن و نظر خودشونم ضمیمه کردن! خنثی

قصد ما به قول معروف بازار گرمی و اینجور چیزها نبود از نگفتن اسم! کما اینکه خیلی از دوستایی که جایی غیر از وبلاگ مثلا توی یاهو یا اس ام اس و اینا اسم رو پرسیده بودن مامان بهشون گفته بود و فقط دوست نداشت تا قطعی شدن اینجا ثبت بشه! لبخند

به هر حال از اینکه نظر خودتون رو گفته بودین خیلی خوشحالمون کردین ولی ما نمیدونیم روی چه منطقی گفتین آویسا از پریسا گرفته شده!!! متفکر

شاید هم وزن باشن ولی از لحاظ معنی و ریشه ربطی به هم ندارن! و در ضمن هم معنی بودن اسم من و خواهرم از نظر ما یه حسنه نه یه عیب!از خود راضی

و یه چیز دیگه دوست من موثق رو اینجوری مینویسن نه اینجوری موسق!!!!!! چشمک

پی نوشت 2 :

مامان اوایل بارداریش تصمیم داشت برای من و آویسا وبلاگ مشترک بنویسه! منتظرکه بابایی گفت این کار رو نکنه! از خود راضیبابا گفت به نظر اون باید هر کدوم از ما وبلاگ خودمون رو داشته باشیم تا در آینده هم بتونیم خودمون اداره اش کنیم از خود راضیو خلاصه مامان خانوم هم تنبلی رو گذاشت کنارچشمک و اینجا رو برام راه انداخت. انشاالله که با وجود دردسرهای نگهداری از 2 تا بچه میتونه این دو تا وبلاگ رو هم خوب اداره کنه. نگراناگه دوست داشتین من رو هم تو لیست دوستاتون قرار بدین و منم با کمال میل شما رو توی وبلاگم لینک خواهم کرد.قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوش کوچولو می باشد