آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آوش کوچولو

یکماهگی آوش فسقلی

1391/5/5 1:27
نویسنده : مامان پاتمه
313 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم. قلبیه سلام داغ تابستونییییییابله

وای چقدر اینجا هوا گرمه!! اوففففففآخ

امروز یک ماهه شدم کم کم دارم مررررد میشم! از خود راضیعینک

تشکر بسیییییییییار ویژه از خاله نازنین گلمقلب که امروز واسه مامان اس ام اس داد و یکماهگی منو تبریک گفت. دوستت دارم خاله جونم.ماچقلب

اول از همه یک عکس مقایسه ای براتون میذارم که ...... نه نمیخوام دور تفاوت های دو تصویر خط بکشین!! نیشخند.... میخوام نظر بدین ببینم هنوز شبیه آبجی آویسا هستم؟متفکر

 

توی عکس پایین من و آویسا هر دو 26 روزه ایم. نظرتون چیه؟ متفکر

 

بعد از گذشت یک ماه هنوز آثار زردی توی صورت و چشمای من مشخصه!!!ناراحت باز هم واسه زرد بودنم رفتیم پیش دکتر خانم دکتر گفتن میزانش خیلی کمه و جای نگرانی نیست. بازندهایشون میگفتن که 0.5 درصد از مادرها توی شیرشون پروتئینی دارن که از دفع بیلی روبین بدن نوزاد جلوگیری میکنه! یولو با توجه به اینکه زردی آبجی آویسا هم خیلی طول کشید پس مامان ما جزو همون نیم درصده!!! آخحالا نگاه کن بین 200 تا مامان این پروتئین باید صاااف تو شیر مامان ما باشه!! آخعجبااا!ابرو

عکس پایین مربوط به موقعیه که اوفف شده بودمخجالت و دکتر گفته بود واسه زودتر خوب شدنش باید تو وان آبگرم بشینم!! وای که حالی میکردم و حتی دوست داشتم تو آب بخوابم!! خوابببینین چقدر چشمام خماره!نیشخند

الان دیگه خوبم و حلقه افتاده. خداروشکراوه

داشتم با خودم فکر میکردم .......متفکر

همین جور غرق فکر بودم که چقدر این مامان و بابای ما پر توقعن!!!متفکر انتظار دارن من همش بخوابم !!! خوابیه کم که بیدار میشم و ازشون میخوام به من برسن! میگن چرا این بچه هنوز هیچی نشده بغلی شده!!! منتظر

بغلی شده یعنی چی؟ منتظرمن فقط انتظار دارم اون ها به من محبت کنن! فقط دلم میخواد همیشه یه نفر منو تو آغوش بگیرهبغل و یا باهام حرف بزنه! قلبحالا دیگه به من چه که وقتی من بیدار میشم درست موقعیه که مامان داره غذا میپزه یا بابا خسته از کار اومده میخواد استراحت کنه! یا بیشتر وقت ها نصفه شبه!! ابرودیگه اونش به خودشون مربوطه!! نیشخند

البته کم هم نمیخوابم ها!!! اینم مدرکش!

جون من ببینین چقدر معصومانه خوابیدم!قلب

یا مثلا تو این یکی عکس که به شیوه آویسا خوابیدم!! (گویا این مدل خوابیدن رو ما دو تا از مامان به ارث بردیم!متفکر)

این یکی رو نگاه! از حموم اومدم و چقدر ناز خوابیدم!! قلبمامان جون شیرین روسری سرم کردن!! تعجبای بابا!! آخ

یا در مورد شیر خوردنم! دوست دارم زیادی شیر بخورم! خوشمزهگاهی انقدر میخورم که با هر سکسکه که میکنم یه کم شیر میریزم بیرون!! خجالتولی بازم بدم نمیاد بخورم!! نیشخندبه نظرتون من شکمو هستم؟خوشمزه

خوب بگذریم!!زبان

عکس پایین مربوط به چند روز پیشه که حاضر شدیم رفتیم واسه شنوایی سنجی!عینک حالا اونجا چقدر اذیت کردیم و اون خانومه رو حرص دادیم بماند!!نیشخند

تیپ رو نگاه کنین !!گاوچران

و اما توی عکس پایین گوشی مامان رو کش رفتم تا یه زنگ به دوست دخترم  بزنمبه من زنگ بزن

آهای آبجی آویسا بیا این بستنیتو بگیر هیچ از طعمش خوشم نیومدسبز همون شیر خوشمزه تره! خوشمزه

اینم یه عکس از من و باباییمقلب

اینم آخرین عکسم که همین امروز صبح گرفته شده. از خود راضیمامان خیلی دوس داره چشمام همین رنگ بمونه! ولی انگار یادش رفته آویسا هم تا 6 ماه چشماش طوسی بود و بعد رنگ چشمای مامان و بابا حمید شد.متفکر

خوب با اجازه من برم یه چرت بزنم خواب

 

مامان نوشت:

دوستای گلم ممنونم که بهمون سر میزنین. قلباین روزها واقعا واسه کارهام وقت کم میارم! آوش 24 ساعته یه نفر رو میخواد!آخ حتی وقتی خوابه مثل الان 5 دقیقه به 5 دقیقه نق میزنه و باید برم پیشش! آخآویسای فسقلی هم که ازم کلی توجه و وقت میخواد. کارهای خونه هم که هست و تازه چون ماه رمضونه و بابایی روزه است اصلا دلم نمیاد زیاد ازش کمک بگیرم!نگران خلاصه که اینجوری سرم شلوغ پلوغه به وبلاگهاتون سر میزنم ولی فقط تند تند میخونم و معمولا فرصت نمیشه کامنت بذارم. خجالتانشاالله به زودی خودم رو جمع و جور میکنم و دوباره مثل قبل پر رنگ میام پیشتون!بغل

 

راستی لینک ها کامل شد؟ نگراناگه باز هم کسی از قلم افتاده حتما بهم بگینخجالت

وبلاگ آویسا هم به زودی آپ میشهمژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوش کوچولو می باشد