آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

آوش کوچولو

من و واکسن 4 ماهگیم

1391/8/8 12:46
نویسنده : مامان پاتمه
265 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممم حالتون چطوره؟

من دیگه الان خوبم!

میگم دیگه الان خوبم آخه چند روز پیش خوب نبودم!!نگران

2 آبان منو بردن مرکز بهداشت و واکسن 4 ماهگیم رو چند روز زود تر زدننگران آخه 5 آبان جمعه بود 4 آبان هم مرکز بهداشت واکسن نمیزد و 3 آبان هم بابامون گرفتار بود!!!آخ

بعد از زدن واکسن حالم خوب بود تا شب هم مشکل نداشتم و مامان و بابا هم رو حساب واکسن دو ماهگی که تب نکردم زیاد نگران نبودن.

ساعت 3 صبح با ناله هام مامان رو بیدار کردم! ناراحت

مامان اومد و دید دارم تو آتیش تب میسوزم!ناراحت

فورا منو برد پیش خودش لباس هامو کم کرد بهم قرطه داد!! از اون بد مزه ها!سبز بعدشم دستاشو خیس کرد و آروم کشید به پاهام آروم آروم تبم قطع شد و تا ساعت 5 مامان منو روی پاش خوابوند آخه میترسید باز تبم بالا بره.نگران

خلاصه دوروزی تب داشتم و با قطره کنترل میشد ولی سر چند ساعت باز میرفت بالا! مامانم خیییییلی نگران بود این که میگم خیییییلی یعنی اینکه طفلی مرد و زنده شد!

آخه اصلا این تجربه رو واسه آویسا هم نداشت! تب اونم به مدت 2 روز!

خدا رو شکر بعدش دیگه خوب شدم.

یه تشکر ویجه از خاله نگار مهربونم که چهارمین  ماهگرد  منو یادش بود و به مامانی تبریک گفت. مرسی خاله.ماچ

خوب بریم از این جو تب زده و ناراحت بیرون سراغ عکس ها و خبرهای قششششنگ!!از خود راضی

کریر آبجی آویسا که الان رسیده به من به قول مامان برای آویسا یه مکان امن و راحت بوده که آبجی کوشولو توش آروم میخوابیدهقلب

ولی حالا کافیه من 2 دقیقه تو کریر بمونم! شیطانمامان با این صحنه مواجه میشه!!نیشخند

خوب بسه دیگه مامان جان!منتظر بیا بغلم کن وایسادی عکس میگیری؟؟؟آخ

 

بععععله!!!

بعدش مامان چاره اندیشی میکنه!متفکر

اِ چرا دیگه نمیتونم خودم بکشم بیرون!!

سلام مامانی!!قلب

خوب بسه دیگه لوس نشو برو کنار میخوام خاله شادونه تماشا کنم.

خیلی سر و صداهای با مزه از خودم در میارم!نیشخند مخصوصا یه مدل جیغ کوچولو از سر شوق میکشم که مامان عاشقشه! قلببا جیغ میگم یاهههو!! 

مشکلات بد خوابی آویسا رو بعضی از دوستان شاید یادشون باشه!نگران مامان بیچاره من تا 2 سال خواب راحت نداشت! ناراحت

الان منم دقیقا پیرو راه آبجی بزرگه شب ها خیلی بد میخوابم.نیشخند 5-6 مرتبه بیدار میشم و هر بار به مدن یک ربع نق نق میکنم تا دوباره خوابم ببره!

خوب حالا چند تا عسک خوشجل هم براتون بذاریم:عینک

آتلیه مامان پاتمه و مامان جون شیرین تقدیم میکند!!!مژه

 

 

 

راستی چند تا عکس خوشجل هم خاله غزال برامون فرستاده که اینجا میذاریم و خییییییییییلی از خاله غزال جون تشکر میکنیم.

 

 

 

 

 

 

مامان میگه:

چه چیزی میتونه شیرین تر از اون لحظه ای باشه که یه موجود کوچولوی خواستنی بهت بچسبه و تند تند شیر بخوره بعدش با دستای کپلی و سفیدش بدنت رو چنگ بزنهماچ

و انقدر موقع شیر خوردن سر و صدا و اهن اوهون کنه تا هر شنونده ای خنده اش بگیره؟خنده

بعد از شیر خوردن تو صورتت نگاه کنه و لبخند بزنه و در حالی که یه قطره شیر گوشه لبشه برات آغون بگه.خوشمزه

غرق لذت مادرانه میشم وقتی شیر میخوری آوشکمقلب

خدایا شکرت که میتونم به بچم شیر بدم.خیال باطل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوش کوچولو می باشد