من و روروئکم
سلام و صد سلام بر دوستای خوبم
امروز اومدم ماجراهای من و روروئکم رو براتون بگم!!
یه داستان کاملا مصور!!!
یه روز مامان برای اینکه بتونه به کارهاش برسه منو گذاشت تو روروئک.
- واااای خوشمزه به نظر میرسه!!!
- بذار نگاه کنم کسی منو نبینه!!!
- نه انگار کسی نیسست!! بخورمش!!!
-اوووومممم
- اَه اَه چه قدر بد مزه است!!!
اینم یه حسن ختام خوشجل که تقدیم میکنیم به نگار جونم که گفته بود عکس جدید میخواد
پی نوشت: ما میدونیم تو روروئک نشستن الان برای من خیلی زوده بنابراین هر گونه دعوا و شماتت رو پذیرا هستیم!! زیاد توی این وسیله نمیشینم فقط گاهی که مامان دیگه واقعا راه حلی نداره!!
الان مامانم این شکلیه!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی