یه عالمه عکس و خبر!!!
سلام
ممنون بابت احوال پرسی هاتون از باباحاجی
خدا رو شکر حالشون رو به بهبودیه و دیروز مرخص شدند ولی باید خیلی مراقبشون باشیم و تا چند روز هم نباید بریم خونشون تا حسابی استراحت کنند. من که دلم خیلی براشون تنگ شده
مخصوصا واسه وقت هایی که بهم میگفتن دسته گل نعنا
این لقب رو به آویسا هم داده بودند.
قبل از مسافرتمون دوست های مامان که توی آموزشگاه با مامانم همکار هستند اومدند خونمون. به خاطر دنیا اومدن من اومده بودن که یه کم!!! با تاخیر بود!
آخه طفلی ها خیلی تو آموزشگاه سرشون شلوغه.
یه هدیه خوشگل هم واسه مامان آورده بودند دستشون درد نکنه.
این آقا کوچولو امیر حسین جونه که داره به من شیر میده.
اینم من و بقیه بچه ها.
من که به شیشه شیرم مشغولم نفرات پشت سرم هم مبینا جون ، نفر وسط نیکان جون و اون یکی خانوم هم که معرف حضور هستند!!
هر روز که میگذره بر شیطنت های من به شدددت افزوده میشه! مامان گاهی با ناله میگه من دیگه نمیتونم کنترلش کنم!!! همش دارم از سر و کولش بالا میرم!! و میخوام به هر چیزی دست بزنم!
اینم نمونه اش ببینین ! توی آشپزخونه کابینت های ردیف پایین از دست من در امان نیستند!!
دوست دارم همه چیز رو دهنم کنم!! مثلا چند روز پیش خاله حمیده اومده بود خونمون منو بغل کرد منم گوشوارشو دیدم گرفتم و چنان گوشش رو میکشیدم تا گوشواره به دهنم برسه!!!
راستی فیگور چهاردست و پا میگیرم ولی هنوز بلد نیستم چطور باید برم باید روش کار کنم!!
اینم یه مدل خوابیدنمه! وسط شیطونی که خسته میشم این مدلی سرم رو میذارم رو زمین بابایی از این جور خوابیدنم خیلییی خوشش میاد البته اینجا داشتم تلوزیون هم تماشا میکردم!!!
این عکس هم ماله وقتیه که آویسا مهدکودک بود از فرصت استفاده کردم اومدم سراغ شرطنجش!! اگه این عکس رو ببینه مامان رو میکشه!!!
خیلی دوست دارم سوار تاب تاب بشم. خوشبختانه این یکی رو آویسا بهم اجازه میده!
شبکه مورد علاقه من PMC هستش خیلی دوست دارم آهنگ هاشو گوش کنم. اینم مربوط به امروز صبحه که داشتم شهاب تیام گوش میدادم!!
آماده برای رفتن به دَدَر!!!
مامان میگه: پسرک خوشگلم، هیچ چیزی به اندازه اون زمان که برات لالایی میگم و آروم میخوابی منو آروم نمیکنه! هیچ آرامشی به اندازه آرامش لحظه ای که به چهره زیبا و معصوم تو توی خواب نگاه میکنم توی دنیا وجود نداره
عاشقانه دوستت دارم
لالا لالا بخواب دیره
زمستون هم یه روز میره
همیشه چهره دنیا
گلم! در حال تغییره
یه روز گرمه، یه روز سرده
یه روز شادی، یه روز درده
لالا لالا فقط عمره
که هرگز برنمیگرده
توضیح!! میدونین که واسه آویسا یه وبلاگ به اسم مادرانه ها مینویسم. راستش به هیچ وجه زمانی برای نوشتن یه وبلاگ مادرانه برای آوش ندارم!! و از اونجایی که نمیخوام آوش فکر کنه احساسات مادرانه ام نسبت به اون قلمبه نمیشه گاهی با عنوان مامان میگه همین جا مینویسم. پسر کوچولوم منو می بخشه