شٍی شٍی شٍی شٍیطونک ....
سلام دوستای خوبم
یک عدد وروجک شیطون بلا با شما صحبت میکنه!!
این روزهای اسفند گویا بزرگتر ها همه در حال بدو بدو برای عید هستند!! مامان هم در حال بدو بدو دنباله منه!! چون اگه یه لحظه غافل بشه یه بلایی سر خودم میارم!! کافیه سرش رو برگردونه!!
دیگه مامان و بابا با هم به توافق رسیدند که امسال بی خیال خونه تکونی بشن!!
چند جایی تو خونمون هست که به شدت مورد توجه منه!! و همین که ازم غافل میشن من اونجام! نگاه کنید:
اولیش اینجاس! پشت مبلها کنار دوشاخ تلفن!
دارم سعی میکنم تا مامان نیومده از جا درش بیارم!
آهاااا موفق شدم بذار ببینم چه مزه ایه!
واااااااااااااااااای مامانم اومد!!
مامان جونم من خیلی از کرده خودم نادم هستم لطفا زیاد تنبیهم نکن!!
یکی دیگه از جاهای مورد علاقه ام اینجاست! تجسس در کشویی که آویسا سی دی های کارتونش رو گذاشته!
یکی دیگه اش کنار گل مورد علاقه باباییمه!!
ببینین!! این عکس داغه داغه شما قبل از بابایی دارین می بینین! مامان وقتی رسید دیگه کار از کار گذشته بود!!
اَه اَه چه بد مزه است!! ببعی ها چه جوری از اینا میخورن!
اینم یه عکس دیگه از همون جای اولی!! دالی!
یکی دیگه از کارهای مورد علاقه ام اینه که دستمو بگیرم به روروئک هلش بدم و باهاش حرکت کنم!
این عکس مربوط به چند شب پیشه که موقع تعویض لباس و پوشک از دست مامان فرار کردم!!
راستی من یه عالمه کارهای جدید یاد گرفتم!
اول اینکه هر نوع گوشی تلفن اعم از ثابت یا همراه که دستم بدن فوری میذارم روی گوشم و به زبون خودم شروع میکنم به حرف زدن!
اینجا مامان میخواست از این کارم عکس بگیره که زدم تو حالش!! دارم میگم اهه!! کور خوندی نمیخوام بذارمش روی گوشم!!
کار دیگه ای که یاد گرفتم بای بای کردنه. همین که بغلم میکنند شروع میکنم به بابای میخوام بندازمشون تو رودرواسی تا منو ببرن ددر!!!
دیگه اینکه دست دستی همراه با قر کمر هم یاد گرفتم!! با شنیدن هر آهنگی تند تند کمرم رو تکوم میدم و دست هم میزنم
خوب اینم یه عکس بدون شرح
و اینم من با لباس های عیدم! گفتیم حالا که انقدر لباس گرونه یه کم بزرگتر بخریم تا زود کوچیک نشه!!
چطوره؟؟
فکر کنم تا دامادیم جواب بده!!!